برای او که جهان فقط جمعه ها انتظارش را می کشد...!

گفتم ز انتظارت جانها به لب بیامد / گفتا به اشک دیده آن روز آخر آید
گفتم زقلب خونت گردون خبر ندارد / گفتا که بر ظهورم او هم به وجد آید
گفتم که بر ندایت جانم کنم فدایت / گفتا که قلب ما را خشنود طاعت آید
گفتم که در نبودت عالم عزا گرفته / گفتا که نیست رهرو کز او خبر نیاید
گفتم خوشا صدایی کز شرق عالم آید/ گفتا خنک نسیمی کز قلب تو برآید
گفتم که دیدن تو مارا ز آرزو کشت / گفتا تو بندگی کن تا سرورت بیاید
گفتم به مرگ هجران دست دعا برآور / گفتا نشین بر این در تا روی دلبر آید
گفتم بقیه الله ما را رها مگردان / گفتا خموش نرگس هرگز چنین نشاید
+ نوشته شده در جمعه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 12:59 توسط امین ملک محمدی
|
عشق یعنی یک خمیـنی سادگی